پارت سی

زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه

هنوز مرا ندیده بود و من نمیخواستم آنچه عمه در گوشش می‌خواند با دیدن من این وقت از صبح در ماشین تیام در حالیکه مادرجونم روی تخت بیمارستان است و بازویم اسیر دستان او، به اشتباه تعبیر شود. سریع سمتش برگشتم:
- میشه بری یه جا دیگه پارک کنی؟
با تفریح نگاهم کرد:
- اخ اخ اخ ایشون اقا مصطفی بابای مریم نیست؟
با استرس خواهش کردم:
- میشه بریم از اینجا؟
با خیال راحت تکیه داد و با

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    ممنون از نظرت عزیزم

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.